مصرف اینترنت در چسفیل یک چهارم است
نحوه و سبک
بزن ای آه غمگین نفسی در هیاهو
قفس سینه بشکن بزن آهنگ یاهو
الله الله کو صبح فتح و ظفر
کی می آید پایان رنج بشر
عالم در شور و نواست
انسان بر دیر فناست
یکسو طغیان ستم
یکسو آهنگ بلاست
نه خروش آوایی نه امیدی از جایی
یا رب دلها خون شد از غربت و تنهایی
ستم از حد بیرون شد غم دلها افزون شد
رفت از عالم یکسر آرام و شکیبایی
بنگر خصم سرکش را
بنگر دود و آتش را
یکسو ذبح انسان را
یکسو مسخ ایمان را الله
زینب زینب زینب کنز حیا زینب کان وفا زینب
زینب زینب زینب درد آشینا زینب غرق بلا زینب
غم قهرمانی زهرا نیشانی
ای روح با ایمان جانیم سنه قوربان
زینب زینب زینب سرگشته دوران آواره طوفان
زینب زینب زینب حفظ عهد و پیمان شیر شه مردان
زینب زینب زینب محبوبه جانان قرآنینه قوربان
زینب زینب زینب کنز حیا زینب کان وفا زینب
زینب زینب زینب درد آشینا زینب غرق بلا زینب
غم قهرمانی زهرا نیشانی
ای روح با ایمان جانیم سنه قوربان
زینب زینب زینب شمشیر دو پهلو دان برنده بیان زینب
زینب زینب زینب قارداش باشونین اوستونده زولفی آراران زینب
زینب زینب زینب صحرای مصیبت ده غمنن قوجالان زینب
زینب زینب زینب قارداش باشونین قانی زولفینده حنا زینب
ای ماه خفته زینبت تا شام ویران می رود
با پای دل از کربلا با ساربانان می رود
افتاده ای ای نوح من در خاک گرم کربلا
توفان شکسته کشتی صبر مرا ای ناخدا
خواهر سوار محمل عریان میان نیزه ها
با تازیانه از میان موج طوفان می رود
ای ماه خفته زینبت تاشام ویران می رود
با پای دل از کربلا با ساربانان می رود
ای کشته ی شهر غریب , ای سر به دار بی کفن
بی کس میان نینوا, افتاده ای دور از وطن
بی کس میان نینوا, افتاده ای دور از وطن
یاد آر پیغام پدر, ای کشته مظلوم من
فردا پیام حنجرت تا هر خیابان میرود
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم (خونخواهی آب)
آمده ام آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
ای حرمت ملجأ در ماندگان
دور مران از در و ، راهم بده
حسین فخری
بنشین تا به تو گویم زینب
غم دل با تو بگویم زینب
بعد من قافله سالار تویی، خواهر من
دختر حیدر کرار تویی، خواهر من
خون ما جمله در این دشت روان خواهد شد
خولی و شمر به ما دشمن جان خواهد شد، خواهر من
خواهرم! اکبر و عباس و علی اصغر من
هدف نیزه و پیکان جفا خواهد شد، خواهر من
جمله یاران حسین در سفر کرب و بلا
سر به کف، جان به ره دین خدا خواهد شد، خواهر من
خواهرم! خون شهیدان به بیایان بلا
نهر جوشنده و پر شور و نوا خواهد شد، خواهر من
چون که با دجله و با نهر فرات آمیزد
خواهرم! خوب نگر تا که چه ها خواهد شد، خواهر من
موج طوفنده و غرّان چو هزاران شمشیر
بی امان بر سر عُدوان خدا خواهد شد، خواهر من
چون که خون شهدا چشم عدو را بندد
بزم طاغوت به یک لحظه عزا خواهد شد، خواهر من
بعد من خواهر من باز نما قصه ما
چو زبانت سپر آل عبا خواهد شد، خواهر من
چون که بر نی سر پر خون حسینت بینی
خواهرم! صبر نما! ظلم فنا خواهد شد، خواهر من
اهل بیتم همه در سوگ پدر می گریند
ام کلثوم در آن دم به نوا خواهد شد، خواهر من
گر تو را مضطر و نالان و پریشان بینند
شاد و خندان دو لب دشمن ما خواهد شد، خواهر من
لشگر خصم شما را به اسیری گیرند
شام غم مسکن و مأوای شما خواهد شد، خواهرمن
این زمان نوبت شمشیر زبان می اید
تیز و برّان چو خون شهدا خواهد شد، خواهر من
ghiam
مداحی قدیمی با صدای محمود کریمی
عشق جانم امام زمانم دُنیا بدون تو معنایی نداره
عشق روزگارم وقتی که تو باشی دنیامون بهاره
سلام فرمانده سلام از این نسل غیور جامانده
سلام فرمانده سیدعلی دهه نودیهاشو فراخوانده
سلام فرمانده بیا جون من بیا بیا یارت میشم
هوادارت میشم گرفتارت میشم علی بن مهزیارت میشم
با همین قَد کوچیکم خودم سردارت میشم
نبین قَدم کوچیکه پاش بیفته من برات قیام میکنم
نبین قَدم کوچیکه مثل میرزا کوچک کار و تمام میکنم
نبین قدم کوچیکه از صف سیصدو سیزده تا بهت سلام میکنم
نبین کمه سنم تو فقط صِدام بزن ببین چیکار برات میکنم
نبین کمه سنم با همین دستای کوچیکم همش دُعات میکنم
نبین کمه سنم بأبی انت و أمی همه رو فدات میکنم
عهد میبندم روزی لازمت بشم عهد میبندم حاج قاسمت بشم
عـهد میبندم مثل بهجت و مثل سربازای گمنام خادمت بشم
عهد میبندم که میمونم پای کار این نظام
کاشکی مثل حاج قاسم من به چشم تو بیام
هزارو صد و اندی ساله همه عالم دنبال مهدی اند
غصه سرباز و نخور آقا سربازات هزارو چهارصدی اند
پرچم سرخ گنبدت دل منو خون میکنه…
هروله ی سینه زنات دلمو مجنون میکنه…
دلم می خواد که من بیام ضریحتو در بر بگیرم!
اون قدر بگم حسین حسین تا که ز عشقت بمیرم
چی میشه یابن فاطمه یه گوشه چشم نیگام کنی!
با اون نگاه فاطمی دلمو کربلا کنی…
میگن که خاک و تربتت مرده رو زنده میکنه..
خنده کنون میره بهشت هر کی برات گریه کنه!
برا مصیبتای تو فاطمه گریه میکنه…
با گریه های فاطمه خدا خون گریه میکنه
اگه میام در خونت به یه امیدی میشینم!
آرزو دارم که تو رو یه شب تو روضه ببینم…
آقام آقام حسین… آقام آقام حسین…
اگه دیوونه ندیده ای
السيد جواد ذاكر
فارسي | مترجم للعربية
مونتاج وتنفيذ : عبدالله الحلواجي
(نص القصيدة)
دیوونه ندیده ای؛ به ما میگن دیوونه
اگه دیوونه شنیده ای ؛ به ما میگن دیوونه
منم یه روز عاقل بودم ؛ عشقِ تو مَجنونم کرد
ز شهرِ عقل و عاقلا ؛ یک باره ویرونَـم کرد
به جرمِ عشق و عاشقی؛ به ما میگن دیوونه
( با صدای مداح : سید جواد ذاکر )
بزار مَلامت بکــنن؛ یه خوب و بد میمونه
نوحه عمه این کیه رو نیزه قرآن میخونه محمدحسین شفیعی
بهترین نوحه که تا بحال شنیدم
(خونخواهی آب) -حاج صادق آهنگران (با متن)
ahangaran
حاج صادق آهنگران
سبکبالان خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند
سواران لحظه ای تمکین نکردند
ترحم بر من مسکین نکردند
سواران از سر نعشم گذشتند
فغانها کردم اما برنگشتند
اسیر و زخمی و بی دست و پا من
رفیقان این چه سودا بود با من؟
رفیقان رسم همدردی کجا رفت؟
جوانمردان جوانمردی کجا رفت؟
مرا این پشت مگذارید بی تاب
گناهم چیست پایم بود در خواب
اگر دیر آمدم مجروح بودم
اسیر قبض و بسط روح بودم
در باغ شهادت را نبندید
به ما بیچارگان زان سو نخندید
رفیقانم دعا کردند و رفتند
مرا زخمی رها کردند و رفتند
رها کردند در زندان بمانم
دعا کردند سرگردان بمانم
شهادت نردبان آسمان بود
شهادت آسمان را نردبان بود
چرا برداشتند این نردبان را؟
چرا بستند راه آسمان را؟
مرا پایی به دست نردبان بود
مرا دستی به بام آسمان بود
شهید تو بالا رفته ای من در زمینم
برادر رو سیاهم شرمگینم
مرا اسب سپیدی بود روزی
شهادت را امیدی بود روزی
در این اطراف گوش ای دل تو بودی
نگهبان بی شبی غافل تو بودی
بگو اسب سپیدم را که دزدید
امیدم را امیدم را که دزدید
مرا اسب چموشی بود روزی
شهادت می فروشی بود روزی
شبی چون باد بر بالش خزیدم
به سوی خانه ی ساقی دویدم
چهل شب راه را بی وقفه راندم
چهل تصویر ساقی نامه خواندم
ببین ای دل چقدر این قصر زیباست
گمانم خانه ساقی همینجاست
دلم تا دست بر دامان در زد
دو دستی سنگ شیون را به سر زد
امیدم مشت نومیدی به در کوفت
نگاهم قفل در میخ قدر کوفت
چه درد است این چه درفصل اقاقی
به روی عاشقان در بسته ساقی
بر این در وای من قفلی لجوج است
بجوش ای اشک هنگام خروج است
در میخانه را گیرم که بستند
کلیدش را چرا یا رب شکستند؟
رها کردن در زندان بمانم
دعا کردن سرگردان بمانم
من آخر طاقت ماندن ندارم
خدایا تاب جان کندن ندارم
دلم تا چند یا رب خسته باشد؟
در لطف تو تا کی بسته باشد؟
بیا باز امشب ای دل در بکوبیم
بیا این بار محکمتر بکوبیم
مکوب ای دل به تلخی دست بر دست
در این قصر بلور آخر کسی هست
بکوب ای دل که این جا قصر نور است
بکوب ای دل مرا شرم حضور است
بکوب ای دل که غفار است یارم
من از کوبیدن در شرم دارم شرم دارم شرم دارم
بکوب ای دل که جای شک و ظن نیست
مرا هرچند روی در زدن نیست
کریمان گرچه ستارالعیوبند
گدایانی که محبوبند خوبند
بکوب ای دل مشو نومید از این در
بکوب ای دل هزاران بار دیگر
دلا پیش آی تا داغت بگویم
بگوشد قصه ای شیرین بگویم
برون آیی اگر از حفره ی ناز
به رویت می گشایم سفره ی راز
نمی دانم بگویم یا نگویم
دلا بگذار تا حالا نگویم
ببخش ای خوب امشب ناتوانم
خطا در رفته از دست زبانم
لطیفا رحمتا برمن ضعیفم
قوی تر از من هست امشب حریفم
شبی ترک محبت گفته بودم
میان ذره ی شب خفته بودم
نی ام از ناله ی شیرین تهی بود
سرم بر خاک طاقت سر نمی سوخت
زبانم حرف با حرفی نمی زد
سکوتم ظرف بر ظرفی نمی زد
نگاهم خال در جایی نمی کوفت
به چشمم اشک غم پایی نمی کوفت
دلم در سینه قفلی بود محکم
کلیدش بود در دریاچه غم
امیدم گرد امیدی نمی گشت
شبم دنبال خورشیدی نمی گشت
حبیبم قاصدی از می فرستاد
پیامی با بلوری از می فرستاد
که می دانم تو را شرم حضور است
مشو نومید اینجا قصر نور است
الا ای عاشق اندوهگینم
نمی خواهم تو را غمگین ببینم
اگر آه تو از جنس نیاز است
در باغ شهادت باز باز است
نمی دانم که در سر این چه سوداست
همین اندازه می دانم که زیباست
خداوندا چه درد است این چه درد است
که فولاد دلم را آب کرده است
مرا ای دوست شرم بندگی کشت
چه لطف است این مرا شرمندگی کشت
ame babayem kojast
mamad naboodi bebini
mohamad hoseyn